روش شناسي تدوين حديق در وسائل الشيعه
روش شناسي تدوين حديق در وسائل الشيعه
کليدواژه: وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، تدوين حديث، جامعه احاديث.
مقدمه
وي اخباري بود و به شدت از عصمت پيامبر (ص) دفاع مي نمود، روايات سهوالنبي را تأويل و توجيه بلکه رد مي کرد و با نوشتن وسائل الشيعه به شهرت فراوان راه پيدا کرد.
فصل اول: بررسي شيوه ي نگارش وسائل الشيعه
روش تبويب وسائل الشيعه
آن عنوان فتواي صاحب وسائل الشيعه را بيان مي کند، چنان که احکام برآمده از روايات خود عنوان باب شده است. اين مطلب به ويژه در مواردي که تعارض بين روايات وجود دارد بسيار روشن است. شيخ حر عاملي در اين زمينه از ثقه الاسلام کليني تأثير پذيرفته است.
افزون بر اين، وي در پايان هر باب روايات معارض را تأويل و توجيه مي کند.
از خصوصيات کتاب وسائل الشيعه در برابر جوامع روايي متقدمان آن است که شيخ حر عاملي عناوين ابواب وسائل الشيعه را بسيار جزئي نقل کرده و ذيل هر عنوان را بر اساس آن گرد آورده است. براي مثال محمد بن يعقوب کليني در کتاب «صيد و ذباحه» اين عنوان را آورده:« باب الصيد بالسلاح» و در ذيل آن دوازده روايت برشمرده، در حالي که شيخ حر عاملي اين روايات را با عنوان مناسب ذکر کرده و پنج عنوان براي روايات آن قرار داده است که از هر عنوان فتواي او نيز استفاده مي شود.
ب) ذکر نام مؤلف در آغاز سند
وي در پايان وسائل الشيعه خاتمه اي افزوده که به چند مطلب اشاره دارد وآنها را بر اساس کتاب هاي رجالي مثل ابن داوود و علامه حلي و تفرس با عنوان «الفوائد» ذکر کرده است:
الفائده الاولي: درباره ي طرق شيخ صدوق؛
الفائده الثانيه: درباره ي طرق شيخ طوسي؛ زيرا روايات اين دو کتاب به صورت تعليق آمده و ذکر مشيخه لازم است.
الفائده الثالثه: وي در توضيح «عده من اصحابنا» در اصول کافي و بين مراد از «عده» در صدر اسناد کتاب کافي چنين تعليق زده که اين روايات مرسل نيست؛ زيرا افراد آن عده در جايي ديگر ياد شده اند؛ افرادي که دست کم از سه نفر يک نفرشان ثقه است. اين گونه خبرها از خبر واحد نيز برتر مي نمايد، چنان که سيد محمد موسوي عاملي نيز اين گونه اخبار را مرسل نمي داند.
درباره ي برخي از اسناد کتاب کافي که مرحوم کليني صدر سند را به انگيزه ي تکيه بر سند حذف کرده است به اين روايات معلق مي گويد. با اين حال شيخ حر عاملي صدر سند قبل را ذکر کرده تا سند متصل باشد و ارسال آن نيز رفع گردد. برخي اين احاديث را نيز مرسل دانسته اند.
ج) تکميل سند اشاره به طريق
و بهذا الاسناد عن محمد بن احمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن البرقي عن عبدالله بن سنان عن اسماعيل بن جابر قال سئلت اباعبدالله عليه السلام عن الماء الذي لاينجسه شيء قال: کر! قلت و ما الکر قال: ثلاثه أشبار في ثلاثه أشبار.(1)
شيخ حر عاملي در کتاب وسائل الشيعه نخست اين حديث را از کليني نقل کرده و پس از نقل وي فرموده است:
و رواه ايضا عن محمد بن محمد بن النعمان عن احمد بن محمد عن ابيه عن سعد بن عبدالله عن احمد عن محمد بن خالد عن محمد بن سنان عن اسماعيل بن جابر مثله.(2)
چنان که پيداست عبارت «بهذا الاسناد» شيخ طوسي توسط شيخ حر عاملي ظاهر گرديده است.(3)
د) تلخيص اسناد
مرحوم شيخ در خاتمه ي وسائل الشيعه تذکر داده که اسانيد صدوق را، به جز اسانيد کتاب من لايحضره الفقيه، همان گونه نقل کرده که صدوق سند آورده، ولي عبارت «قال حدثنا» و «قال أخبرنا» را از بسياري اسناد حذف کرده و به جاي آن لفظ «عن» آورده است. وي به سند ديگران نيز همين گونه اشاره کرده، چنان که روايات مسلسل از امام رضا(ع) و ديگر امامان (ع) را به شيوه ي «عن عنه» آورده تا اختصار را رعايت کند.
شيخ حر عاملي در برخي از موارد طريق صدوق به صاحب کتاب را حذف کرده ولي در پايانه ي کتاب آن طرق را آورده است، مثل طريق شيخ صدوق در علل الشرائع به محمد بن سنان که سه طريق دارد و يا طريق صدوق به فضل بن شاذان در علل الشرايع و ديگر موارد.(5)
ه) تعيين راويان مشترک
قرينه ي يکم. امام مروي عنه؛ زيرا وقتي روشن باشد که راوي از اصحاب کدام امام است، مي توان آن عنوان مشترک را شناسايي کرد، مثل ابن سنان که از حضرت صادق (ع) روايت مي کند؛
قرينه ي دوم. مشايخ راوي و شاگردان او يعني از طبقه ي راوي مي توان عنوان مشترک را شناسايي کرد. از آثار مهم طبقه شناسي راويان همين نکته است، يعني شناسايي عنوان هاي مشترک راويان بر اساس طبقات راويان؛
قرينه ي سوم. متن روايت؛
قرينه ي چهارم؛ مقايسه ي اسناد مختلف؛ زيرا گاهي محدثان نام پدر و يا خصوصيات راوي را ذکر مي کنند.
شيخ کليني در موارد زيادي راوي مشترک را مشخص نکرده، مثل اين حديث: «محمد بن يحيي قال کتب محمد بن الحسن الي ابي محمد عليه السلام...»(6)
ولي اين حديث در وسائل الشيعه چنين آمده است:
1.محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيي عن محمد بن الحسن يعني الصفار انه کتب الي ابي محمد (ع): يجوز أن... مرحوم شيخ حر کلمه ي محمد بن الحسن که عنوان مشترک مي باشد را بيان کرده، و مدعي شده که مراد «الصفار» صاحب بصائر الدرجات مي باشد.
هر جا در وسائل الشيعه در ضمن اسناد کلمه «يعني» به کار رود و عنوان مشخص باشد، از قلم منصف است.
و) ذکر روايات قوي در صدر باب
ز) اکتفا به يک نسخه
البته شيخ به تصحيح و تضعيف طرق نپرداخته است؛ زيرا وي همه ي روايات کتب اربعه را معتبر مي داند و از اين رو ضرورتي در ذکر طريق و سند آنها نمي بيند.
ح) تقدم روايات کافي
ط) نقد نکردن احاديث
ي) بر خورد با روايات متعارض
مؤلف در ذيل عنوان باب روايات متعارضي را مي آورد که بر خلاف عنوان و فتواي او بر آن مطلب دلالت دارد. سبک مرحوم شيخ طوسي (ره) نيز چنين بوده که تمام روايات درباره ي موضوع را ذکر کرده است؛ چه موافق عنوان و چه مخالف آن و آن گاه روايات مخالف را در پايان توجيه نموده است. البته وي به رد صريح آن نپرداخته، بلکه در حد امکان روايات را جمع مي کند و در فرض عدم امکان به تأويل و توجيه آنها مي پردازد. در همين زمينه به توجيهات شيخ طوسي (ره) نيز اشاره مي کند و گاهي که تأويل و توجيه وي را نپسنديده، نظري ديگر داده و گاهي نيز از توجيهات فقيهان بهره برده است.(7)
بيشتر گفتار شيخ حر عاملي از قبيل حمل بر کراهت،(8) استحباب، تقيه،(9) ضرورت (10) و يا حمل بر اختصاص آن به شريعت خاص است.
فصل دوم: نکته ها و کاستي ها
الف) ذکر نکردن اختلاف نسخه ها (سند،متن)
البته گاه وسائل الشيعه به برخي اختلافات اشاره کرده است، هر چند معلوم نيست که چرا مرحوم شيخ حر عاملي با وجود اختلاف در روايات از جهت آنکه يکي مفصل تر و يکي موجزتر و يکي همراه با ديگري بدون آن است، به مسئله ي اختلاف نسخه ها نپرداخته است.
ب) علت عدم تعرض اختلاف نسخه ها
ج) ذکر اختلاف مؤثر در معنا
24. باب وقت المغرب و العشاء لمن خفي عنه المشرق و المغرب 1. محمد بن يعقوب عن علي بن محمد عن سهل بن زياد علي بن بن الريان قال کتبت اليه الرجل يکون في الدار تمنعه حيطانها النظر الي حمره المغرب و معرفة مغيب الشفق و وقت صلاه عشاء الاخرة متي يصليها؟ و کيف يصنع؟ فوقع عليه السلام يصليها اذا کان علي هذه الصفه عند قصره النجوم و المغرب عند اشتباکها و بياض مغيب الشمس.
و رواه الشيخ باسناده عن سهل بن زياد الا انه قال في احد روايتيه «و العشاء عند اشتباکها» و رواه ابن ادريس في آخر السرائر نقلا من کتاب مسائل الرجال روايه احمد بن محمد عياش الجواهري و رواه عبدالله بن جعفر الحميري عن علي بن ريان مثله الا أنه قال: عند اشتباک النجوم و المغرب عند قصر النجوم.
قال الشيخ معني قصر النجوم بيانها.(11)
د) اشاره به تقطيع در کافي و ذکر کامل در غير آن
ه) وجود تصحيفات در اسناد و متن روايات
البته مرحوم عاملي (ره) فقط در صدد گردآوري روايات کتاب هاي متقدمان بوده است. از آن رو که وي در پي تصحيح و تحليل روايات نبوده به تصحيح و بررسي اسناد نيز نپرداخته است؛ زيرا اين مقوله چنان معجم رجال الحديث مرحوم آيت الله خوئي مجال گسترده تري مي طلبد. مرحوم آيت الله خوئي گاه در معجم رجال الحديث بلکه در فقه دو يا سه صفحه در ضبط يک راوي و تصحيف و تحريف و طبقه و اتصال و انقطاع يک سند حديث آورده است. مرحوم آيت الله بروجردي (1380 ه.ق) نيز به همين انگيزه کتاب هاي چهارگانه ي حديثي را طبقه شناسي کرده و راويان اسناد آنها را بررسي نموده و کتاب ترتيب اسانيد کافي، ترتيب اسانيد التهذيب و غير آن را نگارش کرده است. وي شيوه ي خود را در تدوين علم رجال بر اساس شناخت طبقات و راويان و استادان آنها و شاگردان آنها و زمان راوي قرار داده، و از اين راه به خوبي توانسته علت هاي موجود در احاديث را بيان کند.
و) ذکر نکردن آيات الاحکام
ز) ابهام در ذکر روايات
متأسفانه يکي از نکات مبهم و مجمل کتاب وسائل الشيعه اين مقوله است. مرحوم آيت الله بروجردي اين نقيصه را نيز تدارک کرده و لذا در کتاب جامع احاديث الشيعه هر روايتي را که دلالت صريح داشته باشد در ذيل آن باب آورده است و اگر رواياتي در ساير ابواب بوده باشد، خيلي واضح بدان اشاره نموده و مصدر و باب آن را ذکر کرده تا فقيه به سرعت بتواند به آن مقصودي دست يابد که مدلول تمام روايات دلالت کننده است.
تقطيع روايات در وسائل الشيعه
فصل سوم: خاتمه ي وسائل الشيعه
فايده ي اول: مشيخه ي صدوق در من لايحضره الفقيه
شيخ حر عاملي مي گويد طرق شيخ را به همان سبکي آورده ام که خودش آورده بود و در آنجا تغيير ايجاد نکردم؛ چون کم بود و در وسائل الشيعه هم مثل شيخ رفتار کردم و سلسله ي اسناد را به صورت تعليق آوردم؛ چون شيخ در دو کتاب «تهذيبين» تصريح مي کند که در ابتداي هر حديث فقط نام صاحب کتابي را مي آورد که حديث را از آن اخذ کرده است و البته طريق و راويان واسطه بين صاحب اصل و امام (ع) را ذکر مي کند ولي واسطه هاي بين خود و صاحب اصل را نمي آورد؛ چون روايات را به شيوه ي تعليق نقل مي کند و معناي تعليق همين است که از تکرار سند واحد پرهيز کند و آن را در «المشيخه» آورد.
مجموع طرق شيخ طوسي در تهذيبين 52 طريق مي شود.
فايده ي دوم: در بيان «عده من اصحابنا» در کافي
فايده ي سوم: ذکر منابع
وي 82 کتاب را نام برده که بدون واسه از خود آنها نقل کرده است و يک سري کتاب هاي ديگر را نيز ذکر مي کند که با واسطه از آنها نقل مي کند. اين کتاب ها که معتبر است و فقها از آنها نقل کرده اند و دسته دوم به شمار مي روند همان اصول اصحاب ائمه هستند که مرحوم عاملي از آنها با واسطه نقل مي کند؛ زيرا اين اصول تا زمان آن فقها وجود داشته که از آنها بدون واسطه نقل کرده اند، ولي در زمان مرحوم عاملي از بين رفته است، مثل رواياتي که صدوق و شيخ طوسي در کتاب هاي فتوايي خود همچون مقنع، هدايه و نهايه نقل مي کنند و يا رواياتي که محقق حلي در المعتبر نقل کرده، بلکه فقها پس از آنها همچون شهيد اول و علامه حلي و سيد بن طاووس و علي بن عيسي و غير آنها رواياتي را از صاحبان اصول نقل کرده اند که در جوامع روايي متقدمان موجود نيست، اين کتاب ها نيز به 96 کتاب مي رسد.
فايده ي چهارم: طرق مؤلف
فايده ي پنجم: توصيف مصادر کتاب وسائل الشيعه
فايده ي ششم
فاديده ي هفتم: قراين ثبوت خبر
1. راوي ثقه باشد که با وثاقت او از کذب امان باشد؛
2. حديث در کتابي از کتاب هاي اصول مورد اتفاق وجود دارد؛
3. حديث در کتب اربعه از کتاب هاي متواتر باشد؛
4. روايت از کتاب اصحاب اجماع نقل شده باشد؛
5. برخي راويان آن از اصحاب اجماع باشد؛
6. از برخي راوياني باشد که ائمه (ع) آنها را توثيق کرده اند و دستور به رجوع به آنها را داده شده؛
7. خبر مواثق قرآن باشد؛
8. خبر موافق سنت معلوم باشد؛
9. در کتاب هاي متعددي تکرار شده باشد؛
10. موافق با ضروريات دين باشد؛
11. معارضي از روايات نداشته باشد؛
12. محتمل تقيه نباشد؛
13. خبر در مورد مستحبات وارد شده باشد؛
14. با احتياط موافق باشد؛
15. دو قرينه يا بيشتر به صدور خبر وجود داشته باشد؛
16. موافق با اجماع مسلمين باشد؛
17. موافق با اجماع اماميه باشد؛
18. موافق با مشهور و فتوي بيشتر علما باشد؛
19. راوي متهم در آن خبر نباشد؛
و غير از اينها از ساير قراين که با تتبع حاصل مي شود.
فايده ي هشتم: تصحيح کتب مرجع
1. علم قطعي ثابت شده با تواتر يا اخبار همراه قراين باشد که شيوه ي بزرگان قدما و ائمه (ع) در مدت افزون بر سي صد سال ضبط احاديث و تدوين آنها در مجالس ائمه (ع) بوده است. آنان همت هاي عالي در تأليف کتاب داشته اند تا شيعيان بدان عمل کنند و عمر خود را در تصحيح و ضبط و عرضه آن بر معصومان و اهل خبر داشته اند. اين سيره ي بسيار مطلوب تا زمان ائمه ثلاث صاحبان کتاب هاي چهارگانه حديثي ادامه داشته، بلکه بعد از آنها هم مرسوم بوده است. آنان بزرگان کتاب هاي حديثي را ياد کرده اند که معلوم و با نام و نشان بوده و ثبوت آن «مجمع عليه» بوده و برخي از اين کتاب ها به ما هم رسيده است. در اين صورت شک و ترديدي در ثبوت و استناد اين روايات به معصومان باقي نمي ماند.
2. به يقين عده اي از اصول صحيح و ثابت وجود داشته که مرجع طائفه ي حقه بوده و بدان عمل مي کرده اند و ائمه اصحاب خود را بدان ارجاع داده اند و اصحاب کتب اربعه تمکن از شناخت حديث صحيح از غير صحيح را داشته اند و در شناخت آن کوتاهي نکرده اند و اگر کوتاهي مي شد به صحت اين کتاب ها شهادت نمي دادند. از ارباب سيره و تاريخ به دست مي آيد که صاحبان اصول از کتاب هاي غير معتمد و بي ارزش حديث نقل نکرده اند. چگونه مي توان پنداشت که رئيس محدثان شيعه يعني صدوق و ثقه الاسلام يعني کليني و رئيس طائفه ي اماميه يعني شيخ طوسي، از کتاب هاي غير معتمد نقل مي کرده اند و آن گاه به جهت احاديث شهادت مي داده اند و آن روايات را حجت بين خود و خداوند مي دانسته اند؟ پس نمي توان شهادات آنها به صحت را باطل دانست.
3. احاديث زيادي درباره صحت اين کتاب ها و امر به عمل به آنها وجود دارد، به ويژه آنکه برخي از آنها بر ائمه (ع) عرضه شده و برخي از آنها به خط اصحاب ائمه و خط معصوم در نزد آنها موجود بوده است.(12) چه بسا حديثي که در غير کتاب عرضه شده بر معصوم وجود دارد و لذا آن را بر حديث موجود در آن کتاب مقدم مي دارند! آيا جز اعتبار اين کتاب ها دليلي ديگر نيز وجود دارد؟ حاصل آنکه روايات متواتر بر وجوب عمل به احاديث اين کتاب هاي معتمدو وجوب عمل به احاديث راويان ثقه دلالت مي کند.
4. مؤلفان جوامع روايي همچون صدوق و کليني و ديگران به صحت اصول اصحاب ائمه و احاديث آنها شهادت داده اند، در حالي که آنها قطعا دروغ نمي گويند. شيوه قدما در حدود سي صد سال بلکه تا قرن هشتم، حدود هفت سال سال بر اين روش بوده که احاديث را ثنايي مي دانسته اند و صحيح يا ضعيف و رواياتي را که همراه قرينه بوده، معتبر مي شمرده اند و حديثي را که قرينه نداشته معتبر نمي دانسته اند، ولي متأخران تنويع حديث را مطرح کرده اند. اين اصطلاح جديد که به نظر ما تالي فاسدها يي هم دارد، موافق عامه و اصطلاح آنهاست، بلکه از کتاب هاي آنها گرفته شده است، ثانيا اين اصطلاح مستلزم تضعيف جميع طائفه محقه را در زمان ائمه و زمان غيبت مي شود و ثالثا لازمه ي آن ضعيف شمردن بسياري از احاديث است که از اصول «مجمع عليها» نقل نشده است.
خصوصا راوياني که به عدالت آنها تصريح شده باشد بسيار اندکند و چون عدالت را شرط مي دانند، اثبات عدالت در هر راوي هم مشکل است. پس در احداث اين اصطلاح غفلت زيادي از جهات گوناگون وجود دارد.
فايده ي نهم: پاسخ ها
فايده ي دهم: احاديث مضمره
در برخي روايات اضمار آمده باعث ضعف روايت نمي شود؛ چون دليل آن دانسته مي شود و در بحث هاي قبلي هم اشاره به علت پيدايي اضمار شد.
فايده ي يازدهم: راويان ثقه
اين فايده راويان ثقه را برمي شمرد و آنها را از کتاب هاي قدما و خلاصه الرجال علامه حلي نقل مي کند.
پی نوشت ها :
1. تهذيب الاحکام،ج1، ص 42.
2. همان، ص 37/ 101.
3. وسائل الشيعه، ج1، ص 160.
4. همان، ج24، ص 275.
5. همان، ج30، ص 120.
6. همان، ج1، ص 491.
7. همان، ج17، ص 87 و 164.
8. همان، ص 107.
9. همان، ص 144.
10. همان، ص 109.
11. وسائل الشيعه، ج4، ص 206، الکافي، ج3، ص 281/ 15، تهذيب الاحکام، ج3، ص 459، و ج 2، ص 261/ 1038، الاستبصار، ج1، ص 269/ 972، السرائر، ص 479.
12. من لايحضره الفقيه، ج4، ص 151.
/ن
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}